برخی کارها به ظاهر کوچک است. علامت سوال که بگذاری جلوی کسی که آن کار را انجام داده و یا انجام نداده، جوابش ترش رو شدن و طلبکار شدن خواهد بود که مرد حسابی برای کاری چنین کوچک چطور رویت می شود سوال کنی؟ حالا اعتراض، پیشکش! کسی هم بشنود شاید حق را به او بدهد
تا به شما اما خود می دانید که به خاطر همان کار کوچکی که باید انجام می شد و نشد و یا کار کوچکی که نباید اتفاق می افتاد اما روی داد، چقدر اذیت شده اید و چقدر اذیت شده اند کسانی که مثل شما به کارمندان فراموش کار خورده اند. بگذارید مصداقی تر بنویسم؛ همین روز ها که ماجرای گرفتن رمز دوم پویا در بورس است و ناگزیر برای استفاده از ظرفیت های اینترنتی بانک باید رمز پویا بگیریم، من هم مثل دیگران برای انجام کار به بانک رفتم. پیشتر هم نرم افزار گرفتن رمز دوم را روی گوشی نصب کرده بودم و کارمند بانک فقط باید چند تیک کوچک در سیستم می زد. وقتی پس از مدتی انتظار گوشی و کارت بانک و کارت ملی را به او دادم تا عملیات رمز را کامل کند، پس از انجام چند مرحله، گفت کار تمام است و من هم مدارک را گرفتم و رفتم. روز بعد که می خواستم با استفاده از رمز دوم پویا عملیات بانکی را انجام دهم، هر چه کردم نشد. پیغام می داد کارت شما سوخته است! وقتی به خودپرداز مراجعه کردم
برای انتقال وجه، خیلی راحت انجام شد. روز بعد که به شعبه بانک مراجعه کردم و از قضا شماره اعلامی مرا به همان کارمند ارجاع داد، معلوم شد که یکی از تیک هایی که باید می زد را نزده، یعنی فراموش کرده است آن را وارد کند و همین باعث شد در زمان نیاز نتوانم انتقال پول را انجام دهم. پیش طرف
هم بد قول شدم و کلی اعصاب خرابی در پی داشت و زمان مراجعه مجدد به بانک هم قریب یک ساعت در صف ماندم تا جناب کارمند، تیکی را که باید همان روز اول می زد را وارد کند! وقتی گفتم قضیه چیه؟ گفت یک تیک یادم رفته بود وارد کنم، همین! حالا تمام است! توقع داشت الان فقط تشکر کنم و از چرایی ماجرا هم نپرسم! این ماجرا در اشکال مختلف برای من اتفاق افتاده است. مثا از شهرداری تماس گرفته اند که بیایید خلافی بپردازید و وقتی گفته ایم ما ساخت و ساز نداریم که بخواهیم خلافی مرتکب بشویم و حالا خلافی بپردازیم اما گفتند بیایید. آدرس دقیق هم می دادند از محل خانه، تلفن ما را هم داشتند وقتی مراجعه کردیم مشخص شد ساخت و ساز و عکس استنادی مال جای دیگر است روی آدرس ما. خانه ای که سال هاست هیچ تغییری نکرده و تغییر سند هم چهار سال پیش انجام شده است! اشتباهاتی از این دست زیاد اتفاق می افتد. به راحتی هم فراموش می شود اما مصداق حق الناس
هایی است که در گذر زمان بر ذمه ما نوشته می شود به ازای زحمتی که برای مردم ایجاد می کنیم. یعنی سهل انگاری در کار که باعث خسارت مادی و معنوی برای مردم شود، انسان را بدهکار می کند بی آن که حتی متوجه شود. باید حواس ها را جمع کرد تا کار مردم به بهترین وجه و بدون خطا انجام گیرد
و الا هزینه خطا را باید شخص ناسی” و فراموش کار بپردازد، در این دنیا یا آن دنیا. پس توجه کنیم که بدهکار مردم و مشغول ذمه حق الناس نشویم….

ب / شماره 4091 / چهار شنبه 11 دی 1398 / صفحه3

http://birjandemrooz.com/?p=13134

 


من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو، این عاشقانه ترین و در عین حال عارفانه ترین مصرعی است که می توان گفت. می توان خود را در آن تعریف کرد. می توان در این تعریف فاصله نکره” بودن تا معرفه” شدن را به سرعت نور پیمود. ره صد ساله را یک شبه پیمودن به این می گویند. به این که از خویش برون آیی و در دوست ماندگاری یابی. از این که از خویش بمیر ی و با او حیات یابی. از این که جز او نبینی و نگوئی و نشنوی. و در این هم جز شهد و سام و سامت نبینی چنان که مولوی می گوید؛ پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو. آری هیچ نباید دید و هیچ نباید گفت جز او، وحده لااله الا هو. مرحوم حاج اسماعیل دولابی هم بحث را عارفانه به این موضوع می کشاند که ؛ ” لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.” کسی که خود را غام قمر بداند جز او نخواهد گفت و جز او نخواهد شنید بلکه در پرتو انوار او راه خواهد یافت. راه که یافت دیگر نباید از پا بنشیند که پا سست کردن یعنی عقب ماندن از سیر و سلوک. گفتن از دیگران هم یعنی گم کردن راه. یعنی –حداقل- دیر رسیدن به هدف. من این خط را از زبان جاودانیاد دولابی چنین می خوانم که؛ از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست . اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن . بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السام در دعای دهه اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله ا لا ا… بگو درک این حقیقت که همه خوبی ها از خداست و خدای دیروز، امروز و فردای مان را تمشیت می کند، آدم را به آرامشی می رساند که همان که گمشده امروز جامعه است. همان که اگر بدان دست یابیم، درهای موفقیت و سامت به روی مان باز می شود. این که آمارهای افسردگی را روز افزون اعام می کنند برای این است که از حیث آرامش ، فقیریم و این هم باز از این روست که نتوانسته ایم راه خود را با خدا هموار کنیم. این راه که هموار شد، آرامش هم خواهد آمد. همانی که آدمی را به طرب می آورد تا بخواند من غام قمرم، غیر قمر هیچ مگو…

ب / شماره 4090 / سه شنبه 10 دی 1398 / صفحه3

http://birjandemrooz.com/?p=13105

 


"مردم"، این کلمه ظرفیت آفرینی در حد اعجاز دارد. هر جا به میدان آمدند، راه باز شد حتی اگر بن بست ها هزار در هزار، پشت هم صف کشیده بودند. من حضور مردم را از مصادیق مطهرات اجتماعی و انقلابی می دانم که در فراز و فرودهای مختلف انقلاب، نقشی بی بدیل ایفا کرده است. اصلا از همان روز نخست، امام پایه های انقلاب را بر حضور مردم استوار کرد. مردمی که حق دارند و حق در حضور فاخر آنان جلوه می کند و حضرت روح ا. نیز بر این موضوع تاکید داشتند بنابراین بدون اتکا به سازمان ها و تشکل هایی که مشی مسلحانه داشتند، ایشان "مشیِ مصلحانه" را برگزیدند و با صلاح و اصلاح، انقلاب را به پیروزی رساندند و در دهه های بعد هم همین نگاه در راهبردهای انقلاب بود و هست و حضرت آیت ا. ای با بصیرت آفرینی، همواره توجه را به قدرت مردم، جلب می کنند به گونه ای که هر جا اصل نظام با چالش مواجه شد این مردم بودند که به میدان آمدند و چونان باطل السحر، نقشه بدخواهان و استکبار را نقش بر آب کردند. چه آن روز که به ترور، از سران نظام شهید می گرفتند و چه در دهه های بعد که تغییر راهبرد دادند و کف خیابان را برای در افتادن با نظام برگزیدند.تاریخ گواه صادق این حقیقت است که مردم هیچ گاه کم نگذاشتند. ماجرای سال 88 هم در همین شمار بود. وقتی عده ای فریب خورده، اعتراض مدنی مردم را به اغتشاش کشاندند و در اغتشاش ها نیز حرمت باورهای مردم را شکستند باز این مردم بودند که با چشمان باز، وارد عمل شدند و نقطه پایان گذاشتند بر هرج و مرج هایی که پیامد آن ماجراها به وجود آمده بود. در سال 96 و فاجعه ای که می رفت کشور را در بر گیرد باز مردم در زمان مناسب به عرصه عمل آمدند و مناسبت های دشمن خواسته را بر هم زدند. امسال هم باز مردم بودند که نگذاشتند دست های آلوده، خشت های مطهر بنای نظام را لمس کنند و گرنه  آنان در هر دوره می خواستند این بنای رفیع را بر هم بزنند اما دست خدا با جماعت بود و خواهد بود. نظام نیز تا تکیه اش به مردم است خواهد توانست از میان سنگلاخ های دشمن ساخته، راه به رستگاری بَرَد. مردمی که تمام قد پشت انقلاب اند شایسته این هستند که نظام هم تمام قد برای خدمت شان برخیزد. تا این قاعده حاکم باشد همه طرح های دشمن نقش بر آب خواهد شد.

خراسان جنوبی / شماره : 3174 / دوشنبه ۹ دي -۱۳۹۸/ صفحه اول و 2

http://khorasanjonobi.khorasannews.com/newspaper/page/20280/2/221347/0

http://khorasanjonobi.khorasannews.com/?nid=20280&pid=2&type=0

 

http://khorasanjonobi.khorasannews.com/newspaper/PagePDF/42649


بخل، صفت ناپسندی است که برخی هامان متأسفانه در جهنم ابتا به آن گرفتاریم. نه این که دست مان بسته است و روی مان بسته تر که کسی را امید گشایش در ذهن ننشیند که در سفره دیگران هم توان دعوت سایرین را نداریم. باید خراش بندازیم این حس سنگ شده را و به اخاق کریمان رو کنیم و در گام اول اگر توان خواندن مردم به سفره خویش را نداریم، آنان را به سفره استجابت خداوندی دعوت کنیم که چنان وسیع است که هیچ کس جای دیگری را تنگ نمی کند حتی اگر همه خلق جهان بر آن بنشینند. یکی از این سفره ها دعاست و دیگری استغفار. وقتی دستان تا پی دعا به آسمان می رود، فقط برای خود نخواهید و باغچه خود را در نظر نداشته باشید به فصل باران بلکه ترسالی را برای همیشه تاریخ و سیرابی را برای همه زمین باید خواست و سعادت و سامت را نیز برای همه طلب باید کرد چه آنکه باید اجابت کند، خزانه کرمش پُر و نگاهش چنان گرم هست که هیچ دستی خالی برنگردد. نه، همه دست ها پُرِ پُر برگردند. دعا کنیم برای هم و برای همه شاید از این میان دعایی زودتر به اجابت رسید و همه متنعم شدیم از نعمتی که خداوند انسان شمول و جهان شمول نازل می فرماید. بعد از دعا، در استغفار هم سپیدی همه سیاهی ها و آمرزش همه مردمان را بخواهیم چنان که مرحوم حاج اسماعیل دولابی،
می گوید ” هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه دار که م یشوید، گویا بدنتان چین می خورد و استغفار که می کنید، این چین ها باز می شود .” این چین ها را بگذارید از حال و لباس همه پاک شود. بگذاریم همه زیبا پوش و زیبا کوش و رعنا قامت باشند. زندگی در جامعه ای که همه مردمانش به قاعده نیکی رفتار می کنند و چین در چهره و اخم در ابرو ندارند، زیبا تر است وقتی برای هم دعا کنیم و غفران بخواهیم هم خود سبک می شویم از غبار گناه و هم دیگران به این حالت می رسند و گره اگر نه از دست
مردم –لااقل- از ابروی شان باز خواهد شد و همین یعنی طی شدن بخش اعظم راه. بر همین اساس می توان خواند ضرب المثلی را که در منطقه ما رایج است و ما را در ضرورت گشاده رویی، به فهمی کمال مند می رساند که؛ مردم به رویِ باز می روند نه درِ باز” این را تجربه هم کرده ایم که زیستن در
خانه کوچک فردی که دل بزرگ و روی باز دارد هزار بار دلپذیرتر از خانه ای بزرگ است که صاحبش کوچک و اخم در ابروست. بر سفره نان و ماست بزرگان نشستن هزار بار حاوت بخش تر بر میز پر از ماهیچه و ششلیک تازه به دوران رسیده هایی است که نه لقمه که دانه های برنج و ریزه های گوشت را می شمارند. باری، با بزرگان باید نشست و از آنان به وسعت کرمشان باید خواست تا به شود روزگار مردمان. این بخل را هم از بین می برد و انسان را در مدار کرم و کمال قرار می دهد و با کریمان کارها دشوار نیست و دشواری ها هم به مدد تدبیر کمال یافته شان حل می شود…

ب / شماره 4089 / دوشنبه9 دی 1398 / صفحه3

http://birjandemrooz.com/?p=13088

 


«در غم و شادی با هم هستیم.» این متن بنری است که در قاب چشم می‌نشیند با تصویر سیاه و سفید در کنار رنگی. تقسیم جالبی است از غم و شادی مردم. فضای آن البته ورزشی است و شور و غوغای برد و تأثر باخت را نشان می‌دهد، اما این شمایی از گستره جامعه است و در همه فراز و نشیب‌ها ما را کنار هم می‌خواهد و می‌خواند. بله، ما «در غم و شادی با هم هستیم» اگر نه این بود که «یک ملت» نمی‌خواندندمان. وقتی ملت شدیم که پذیرفتیم در تنگناها و وسعت‌ها با هم و برای هم باشیم. تا وقتی این علقه، دل‌ها و عقل‌هامان را کنار هم بنشاند، قوام ملت پابرجاست. همین علقه است که ما را به همدلی می‌رساند و مدام به یادمان می‌آورد که «اعضای یک پیکریم» و همین عقلانیت است که قهرها را می‌شوید تا در برابر خطری که همه ما را و تمامیت ارضی و حیثیتی ایران بزرگ را تهدید می‌کند، کنار هم باشیم و در یک سنگر برای هم فشنگ در خشاب بگذاریم و سینه کسانی را هدف قرار دهیم که سرفرازی ایران را نمی‌توانند دید. همان‌ها که تفنگ‌هاشان را به سینه ما هدف گرفته‌اند. همان‌ها که برای ما با تحریم‌ها نسخه مرگ می‌نویسند. همان‌ها که حتی بعد مرگ سهراب‌هامان- که خدا نیاورد آن روز را- نوشدارو نخواهند فرستاد. همان‌ها که خون بسیاری از فرزندان این آب و خاک بر ذمه‌شان است. همان‌ها که هواپیمای مسافربری ما را در آسمان به موشک می‌بندند و جانی را مدال شجاعت می‌دهند. همان‌ها که فرزندان دانشمند وطن را در خیابان ترور می‌کنند. ما با هم هستیم و در غم و شادی، این با هم بودن را باید قوام بخشیم تا دنیا بداند که هر چشمی، چپ به این خاک نگاه کند، پر از خاک سرد گور خواهد شد و ایرانی جماعت جز این به بدخواهان جواب نخواهد داد. ما کمبود هم داریم، مشکلات داریم، غم داریم، اما برای شادی هم دلایل آشکاری داریم که اگر به احصای آن بپردازیم خواهیم دید که می‌تواند ما را به شادی کنار هم قرار دهد و موتور محرکه‌ای شود برای حرکت به مقصدهای عالی. در غم و شادی کنار هم هستیم مایی که از بزرگان خویش آموخته‌ایم ضرورت با هم بودن را و سعدی، علیه‌الرحمه، قرن‌هاست به ظرافت برایمان می‌خواند:
غم و شادی برِ عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست
و ما چون درباره حیات ملی خود به معرفت رسیده‌ایم، غم و شادی در افزایش همبستگی ملی‌مان نقشی یکسان خواهد داشت. ما برای تعالی کشور نه از حق خویش که از جان خویش هم می‌گذریم و به روزگاران، به‌ویژه در حماسه هشت‌ساله دفاع مقدس، ثابت کرده‌ایم که بر این عهد، خونین‌قدم، استواریم. حقیقت عشق به میهن همان است که از حنجره جاودان‌یاد، محمد نوری، هنرمندانه برمی‌خیزد که:
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود
خون دل‌ها خورده‌ایم، خون دل‌ها خورده‌ایم
ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود
رنج دوران برده‌ایم، رنج دوران برده‌ایم
در غم و شادی با هم هستیم پس نمی‌ترسیم که از غیرت مردمان ایران به دور است ترس، به دور است هراس از دشمن. ما با هم و برای هم و دستِ حمایتگرِ خدا را نیز همراه خویش می‌بینیم و پشت به پشت هم می‌دهیم تا به خاک بمالیم پشت هرکه ما را در خاک می‌خواهد و از خاک پر می‌کنیم کاسه چشم کسانی را که ما را با هم و برای هم نمی‌توانند دید.

شهرآرا / شماره 3006 / یکشنبه ۰۸ دی ۱۳۹۸ / صفحه اول

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/884/6906

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1398/10/8/884_6817.pdf

 


سردار مصباحی در یادواره شهید پیله‌وران از تفاوت‌های نسل امروز و صدر اسلام گفت

«240 هزار شهید دادیم اما نگذاشتیم اماممان شهید شود.» این جمله نقطه طلایی سخنان سردار سید مجید مصباحی، از فرماندهان دفاع مقدس، بود که در یادواره سردار شهید محمدرضا پیله وران، جانشین واحد اطلاعات عملیات لشکر 21 امام‌رضا(ع)، بیان کرد. به گزارش شهرآرا، او با اشاره به تاریخ صدر اسلام و شهادت ائمه اطهار(ع) اظهار کرد: ما نیز نشان دادیم که بر خلاف نسل‌های اول مسلمانان، ظرفیت سربازی امام زمان(عج) و حراست از ایشان را داریم. وی با بیان اینکه گواه این سخن نیز دفاع مقدس و نسل ادامه‌دهنده آن است اضافه کرد: نسلی که ریش بر صورت نداشت اما ریشه‌های بلندش در اعماق اعتقادات و عمق راهبردی‌اش ایمانی تام و تمام بود.
به گفته این فرمانده سال‌های دفاع مقدس، منش امام‌خمینی(ره) از سربازان صدام مجاهدانی ساخت که در لشکر بدر آن روز با ارتش صدام جنگیدند و امروز عراق را اداره می‌کنند. در نبرد با داعش هم باز همین‌ها که بخشی‌ از ایشان به حاشیه رانده شده بودند به میدان آمدند و کار داعش را تمام کردند.
مصباحی افزود: ما باید به درکی روزآمد از هندسه رفتاری امام(ره) برسیم و درس بگیریم که ایشان نه با توپ و تانک، که با سخن و اخلاق عراق را فتح کرد.
او سپس به خاطره‌خوانی از شهید پیله‌وران پرداخت و از صدر و متانتی سخن گفت که در سیره رفتاری این شهید وجود داشت.
در این مراسم که با حضور خانواده شهدا و رزمندگان اطلاعات عملیات و غواص‌های جنگ به همت هیئت انصارالمهدی در تالار نور برگزار شد، تنی چند از هم‌رزمان شهید به ایراد سخن و بیان خاطره پرداختند.

شهرآرا / شماره 3006 / یکشنبه ۰۸ دی ۱۳۹۸ / صفحه 3

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/884/6893#

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1398/10/8/884_6819.pdf

 


"زِپُر کردن، نکو کردن”. این ضرب المثلی است که بسیار بدان استناد می شود و کلمات چون شهد بر جان
می نشیند. سعدی، علیه الرحمه، نیز این پر و فراوانی را در حوزه سفر تعریف کرده است تا مصر ع اول غزلش به ضرب المثلی جدید تبدیل شود که ))بسیار سفر باید تا پخته شود خامی(( مصر ع بعدی هم کامل کننده همین نگاه است که می گوید: ))صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی((. باید زیاد کار کرد و زیاد سفر کرد هم در زمین برای دیدن عاقبت امت و درس گرفتن از آن و هم همتراز زمین در آفاق و انفس باید به سیر و سیاحت پرداخت و ثمرات نیک کرداری ها را دید و به تکرار سرمشق ها پرداخت چه مرحوم حاج اسماعیل دولابی، ظریفانه می گوید” با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود .” پس به تکرار برخیزیم کارهای نیک را و در حوزه اجتماع ترویج دهیم نیک کرداری ها را چه به عادت تبدیل می شود و ملکه رفتاری و ملکه نفسی و چون چنین شد می توان به توسعه کار خوب امید بست.
کار خوب هم مصداق عبادت است و در کنار عبادات بین خلق و خالق، می تواند انسان را به مقام عظمای
عبودیت برساند چه بدون اعمال خیر، اذکار خیر و عبادت و دعا، راهی که باید نمی گشاید و چشم بستن بر این ظرفیت ها و تنها به کار خیر بسنده کردن هم باز آنگونه که انتظار داریم ما را به مقصد نمی رساند. این دوبال باید با هم در حرکت باشد تا فرصت پرواز فراهم شود. در کندن از زمین و غلبه بر جاذبه آن است که ملکات فاضله در انسان رخ می نماید و دل را به دلدار می رساند. ولایت هم تنها برای افرادی چنین حاصل می شود و الا تاریخ ما را بر سر درس تمثیل کسانی می نشاند که یا به سخن ، ولایتمداری کردند و در عمل از پای افتادند و یا اصا ولایت را نشناختند که بخواهند رفتار خود را با او تنظیم کنند و کار خیرشان هم مثل افتادن قطره ای باران در دل زمینی خشک، بی حاصل ماند حال آنکه مؤمن اهل حاصل دادن است. اهل میوه دادن است، اهل شهد نشاندن در کام دیگران است، هم او را در ساحت آرامش بخشی چنان می بینیم که به تدبیر چنان که مرحوم دولابی می گوید؛ دفع با می کند و همه طوفان ها و زلزله ها را به قرار می آورد.ایمان هم یکبارهایجاد نمی شود بلکه حاصل جد و جهد ها و نورانیت یافتن هاست. نکویی ایمان هم از پُر کردنِ اعمال و گفتار به قاعده دین گفته حاصل می شود. بسیار سفری هم که سعدی می گوید به اسفار اربعه عشق می انجامد که فاصله ملک و ملکوت را به صفر می رساند پس پُر باید کرد پیمانه عمل را و به جاده باید زد که برای رسیدن به مقصد جز این راهی نیست…

ب / شماره 4088 /  یکشنبه 8 دی 1398 / صفحه3

http://birjandemrooz.com/?p=13050

 


لحن پدرانه باید داشت و پیش از آن محبت و اخلاق پدرانه تا تعریف بیابد رابطه بنوت و جامعه بپذیرد این شان پدری را و به رسم دیرین ملی و مذهبی، حرمت افزون‌تر بگذارد سخنی را که از زبان پدر برمی‌خیزد. اما چقدر کلام بزرگان، طعم محبت پدری دارد و اخلاق و خوی‌های برخوردی برخی تریبون‌داران محترم، هم خونی معرفتی را نشان می‌دهد؟ فقیریم در این حوزه. همه‌اش هم به مخاطبان و جوانان برنمی‌گردد. متاسفانه این فقر هم دامن‌گستر می‌شود و برکت از سفره برمی‌خیزد. وقتی برخی محترمین تریبون‌دار در شهر‌های مختلف، کلامشان به نفی و طرد منعقد می‌شود معلوم است که طردشدگان و نفی‌شدگان هم به همان سیاقی که با آنان رفتار شده است، برخورد خواهند کرد و همان‌گونه مواجهه خواهند داشت با بزرگان شهر. یعنی کسانی که می‌خواهند کلامشان جوهر سخن پدر داشته باشد و ازسوی همه فرزندان حرمت یابد و اجرا شود یک دفعه با جوابی روبرو خواهند شد که انتظارش را نداشته‌اند و برخویش نمی‌پسندند. البته جز این هم نمی‌توان انتظار داشت از طرد شدگان و نفی‌شدگان که رانده‌شدگان از خانه پدری هم نه فقط با پدر که با اهل خانه مقابله به رفتار خواهند کرد. این هم اصلاً خوب نیست و برای خوب شدن رابطه، فقط نمی‌توان از جوانان انتظار پذیرش و سر پایین انداختن و همراه شدن داشت که اتفاقا این پدران هستند که باید به اصلاح و بازمهندسی رفتار خویش بپردازند و متناسب با جهان‌دیدگی خود ترش‌رویی فرزندان را هم تحمل و به رسم مروت و گذشت پدری، رفتار کنند. مواجهه‌ای چنین است که فرزندان گریزپا را به خانه می‌آورد چنان که از قدیم می‌گفتند که؛
درس معلم ار بود زمزمه محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را
اما این که چرا بسیاری از جوانان، گریزپا می‌شوند به ویژه از کلاس جمعه - بخوانید نماز جمعه - همین است که به جای زمزمه محبت، صدای نفی و طرد در گوششان می‌پیچد. معلوم است که این صدا نمی‌تواند "آهنگ پیشواز انتظار" برای مردم باشد چه رسد بازگشت جوانان که پرتوقع‌تر هم هستند متناسب با سن و سال‌شان. حضرات محترم در شهر‌های مختلف آزموده‌اند این شیوه سخن و برخورد را. نتیجه هم مشخص است و مصلا‌ها، آئینه تمام‌نما و واقعی این نحوه مواجهه است. اگر در این آینه تصویری انبوه و بشکوه نمی‌بینند حضرات، به سمت اصلاح گفتار حرکت کنند و در این ساحت حتی درشت‌گویی به جا یا نا‌به‌جای مردم و جوانان را بپذیرند و به رفق و مدارا سخن گویند و برای توسعه رواداری و مروت همت کنند، خواهیم دید که گریزپا‌ها هم به مکتب برخواهند گشت و در راه ماندگان هم قدم تند خواهند نمود تا خود را به موقع به این مکتب برسانند. حیف است نمازی که پیامبر اسلام(ص) در باره آن فرموده‌اند: «عَلَیکَ بِالْجُمُعَهِ فَاِنَّهَا حَجُّ الْمَسَاکِینِ»(1) به این معنای روشن که: حتماً در نماز جمعه شرکت کن زیرا نماز جمعه حج فقیران است، به فقر شرکت‌کننده و مخاطب دچار شود. این نماز عبادی و ی باید به غنی‌سازی اندیشه و فکر مردم کمک کند. باید مدام بر ذخیره راهبردی فکری و تعلق خاطر انقلابی و ملی مردم بیافزاید و انرژی‌های پراکنده را جذب مرکز کند. تحقق "باید"‌هایی از این دست مستلزم این باید است که برخی از آقایان، جاذبه را چند برابر دافعه در کلام داشته باشند و سلوک اخلاقی‌شان، خلق‌ها را نه که تنگ نکند که گشاده‌خلقی و گشاده‌رویی در پی داشته باشد. تجربه هم پای این واقعیت امضا می‌گذارد که هر شهر، امامی اهل رفق و مدارا برای جمعه خویش دارد، اقبال مردم هم احترام برانگیز است و هرجا سخن‌ها درشت می‌شود دچار فرسایش مخاطبان می‌شویم. ان‌شاءالله شاهد رونق روزافزون جمعه و جماعت باشیم، به تدبیر بزرگان و همراهی مردم
ــــــــــــــــــــــــ
1- تهذیب الاحکام، ج3، ص236

 

جمهوری اسلامی / شماره شمـاره ۱۱۶۱۴ / شنبه  ۰۷ دی ۱۳۹۸ / صفحه 3

http://jomhourieslami.net/?newsid=223998

http://jomhourieslami.net/index.php?year=1398&month=10&day=07&category=3&#

http://jomhourieslami.net/archive/pdf/1398/10/07/3.pdf

پیشخوان / http://www.pishkhaan.net/news/168824

شفقتنا / https://fa.shafaqna.com/news/859691/

آفتاب / https://aftabnews.ir/fa/news/628801/

خبرفارسی / https://khabarfarsi.com/u/80301538

 

 


خوبی از خودتان است. این پاسخی است که بر اساس تربیت و منش یا حتی عادت بر زبان مان جاری می شود در برابر کسی که می گوید شما آدم خوبی هستید. قصه می شود همان بوم رنگ که چون رنگی خوبی می پاشد طرف و انرژی خوبی می دهد، بازخوردش را هم از ما به همان قاعده سام و سام علیکم می گیرد. همان که مولوی قرن ها پیش ما را بدان توجه داده است که؛ این جهان کوه است و فعل ما نداسوی ما آید نداها را صدا واقعا هم همینطور است. آنان که خیر و خوبی را در افراد می بینند و می گویند واقعا هم در جان خویش، حاوت خوبی را می چشند و باز می توان به همان ضرب المثل قدیمی توجه داد که ؛ از کوزه همان برون تراود که در اوست. چون خوب است خوبی می بیند. در این مقال البته در پی شرح این روی سکه نیستیم بلکه سکه را برمی گردانیم به این رو که هرکس خوبی گفت پاسخش هم چنین خواهد بود. راستی لطیف و زیبا می گوید مرحوم دولابی که؛ تا می گویم شما آدم خوبی  هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و کار محبت همین است .” جای دیگر هم خوانده ام که هرگونه خدا را بخوانی، همان طور اجابت می فرماید. پس بخوانیم و بخوانیم حضرتش را به همه صفات ربانی تا در اجابتش جانی تازه بیابیم در نیکو خصالی ها. البته به این نکته ظریف هم توجه باید داشت که به هر صفتی که خدا را می خوانیم و از او اجابت می خواهیم، بکوشیم در وسع خویش عامل بدان باشیم چه وقتی خدا را به مغفرت می خوانیم باید نگاه از این جنس نسبت به مردم داشته باشیم نه این که تا موضوع به خودمان می رسد، موی
از ماست بکشیم و توقع داشته باشیم که خدا همه کردار پر خطای ما را به آب غفران بشوید. خواسته ها و رفتار ها باید از یک جنس باشد. پلک ببندیم بر امور مردم و پرده پوشی کنیم برای بندگان خدا تا وقتی او را به ستاری می خوانیم اجابت مان کند و الا آنان که چشم اند در زندگی مردم و زبان شان طعم تلخ هتک دارد چطور می توانند توقع داشته باشند که حضرت خبیر بصیر بر کارنامه پر از خطایشان، چشم پوشد و قلم عفو کشد؟ اگر از خدا عز و جاه می خواهیم باید بندگانش را عزیز داریم و حرمت جاه و جایگاهشان را بداریم که اگر همه ما به چنین سلوکی زیستن گیریم زندگی برای همه زیباتر و امن تر و پر ثمرتر خواهد شد. باری، رحم باید داشت و رحیم باید بود تا حضرت رحمان به مرحمت اجابت فرماید همه دعاهایمان را. در دعا هم سفره را نه به وسع خویش بلکه به وسعت لایتنهای کرم خدا بگسترانیم که
برای همه جا دارد و هیچ کس هم جای دیگری را تنگ نمی کند. بلکه همه ما را وسعت و بزرگی می بخشد، بزرگ باشیم پس!.

ب / شماره 4087 /  شنبه 7 دی 1398 / صفحه3

http://birjandemrooz.com/?p=13029

 


به چهره تان نگاه کرده اید در آینه؟ دقت کرده ایم همه مان که چه شکلی می شویم وقتی خشم و غضب، طوفان می شود در اخاق مان؟دقت کرده ایم وقتی، سگرمه ها در هم می رود و پیشانی مان پر می شود از خط و خطوط کج و معوج چه زشت سیما می شویم” اما وقتی این قبض” جای خود را به بسط” می دهد و گشایش در چهره مان می نشیند آینه هم از تماشای این چهره خندان به شوق می آید؟ برخی از اهل معنا این حالت ها را ترجمان برخی گزاره ها می دانند که در باره ماجراهای بعد از مرگ بر آدمی خواهد رفت. مرحوم حاج اسماعیل دولابی از آن جمله است که می گوید: اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد
.” دقیق می گوید و تامل برانگیز مرحوم دولابی. واقعا بداخلاقی، پرفشارترین حالتی است که هم صاحب خود را در هم می شکند و هم دیگران را در حالتی چنین قرار می دهد. او خود قبری است که فشارش استخوان شکن است. شاید ناظر به همین مسائل باشد که پیامبر مهر و رحمت، دین را حسن اخلاق تعریف می فرمایند و اکمال آن را فلسفه نبوت و برانگیختگی خویش می دانند. آدم بد اخاق، دنیا را جهنم می کند و خود و دیگران را به عذابی گرفتار می کند که گاه راه فراری از آن نیست به ویژه در نهاد خانواده
که گره های نگهدارنده محکم است و –مثا- زن نمی تواند خود را از مهلکه برهاند. او هر روزش جهنم می شود در مواجهه با مردی که اخلاقش به بدی عادت کرده است و یا مرد، جهنم را تجربه می کند در زندگی با زنی که ساختار اخلاقش میل به بدی و قهر و خشم دارد. در این حالت خانه می شود مثل همان قبری که فشارش قطع نمی شود! این جا باید به اصلاح روابط پرداخت تا فشار شکن اخلاق بتواند فضا را بهبود بخشد. در بهبود فضاست که می توان زیستن بهتر را تجربه کرد و الا در فصل فشار قبر، نه زندگی که مرگ هم از یاد آدمی می رود. توجه داشته باشیم که اخاق حسنه، نیاز زندگی است. با این فضیلت می توان جامعه را از قبری شدن و گرفتاری به فشار قبر نجات داد. فکر می کنم به مفهوم مخالف ماجرا هم باید توجه داشته باشیم که وقتی بد اخلاقی، شبیه فشار قبر است، خوش اخلاقی هم جلوه های بهشتی خواهد داشت و حیف است آدمی که می تواند بهشت را تجربه کند و این تجربه نیکو را در اختیار دیگران هم قرار دهد، نماد فشار قبر شود که جهنم را در پی می آورد. کسانی که به شهادت رسالت محمد مصطفی(ص)، اذان می خوانند شایسته است که به سلوک اخلاقی پیامبر خویش رفتار کنند که خانه و جامعه و جهان را حلاوت بهشت می بخشد!

ب / شماره 4086 /  پنج شنبه 5 دی 1398 / صفحه3

http://birjandemrooz.com/?p=13005

 


خانواده را هریک :کل" کوچک می دانم. اگر چه کوجک است این کل اما "کلِ جهان" متاثر از آن است. مکاتب فکری هرکدام از نگاه خود به این کل کوچک نگریسته و به ازای آن معنایی آفریده اند. سازمان ملل متحد (۱۹۹۴) نیز در آمار جمعیتی خود، خانواده را چنین تعریف می‌کند:" خانواده یا خانوار به گروه دو یا چند نفره‌ای اطلاق می‌شود که با هم زندگی می‌کنند؛ درآمد مشترک برای غذا و دیگر ضروریات زندگی دارند و از طریق خون، فرزندخواندگی یا ازدواج، با هم نسبت دارند." دیگران را هم تعریفی
غرور به هر دلیلی که ایجاد شود، شیطانی است. حالا یک نفر به زیبایی‌اش غره می‌شود و دومی به قدرتش و سومی به مالش و چهارمی به جایگاهش و. حتی دیگری به علمش و بعدی به عبادتش. فرقی نمی‌کند به چه مغرور شده‌ای. همین که غرور بر جانت نشسته و افسار رفتارت را به دست گرفته، اگر گریبان از دستش رها نکنی تو را به بیراهه می‌برد. آفت غرور به مال و جاه و جمال را همه می‌دانیم اما بسیارمان یا نمی‌دانیم یا از تصورش هم گریزانیم که عبادت و علم هم می‌تواند آدمی را از ریل عبودیت
آزادگان ما از جمله ممتازترین فرزندان وطن هستند که در تلخ‌ترین روزها و مشقت‌بارترین برهه‌ها سرفراز زیستند و قامت افراشته آنان امضای سربلندی شد پای صفحاتی که به‌نام ایران در تاریخ ثبت شده است. آنان «ایستادند» پای حق و حقیقت‌هایی که بدان باور داشتند. زیست مؤمنانه و متعالی آنان باعث شد جامعه آزادگان ما به‌نسبت از باسوادترین جوامع باشند. آنان ثابت کردند که اگر مرد روزهای سخت باشیم، اگر نگاهمان به افق‌های بلند و باور و توکلمان به خدا باشد، سختی‌های بزرگ هم
این ظاهر ماجرا بود. اسارت رزمندگان مان را می گویم. این ظاهر ماجرا بود که انگار دشمن توانسته فرزندان قهرمان ما را به اسارت بگیرد. حقیقت ماجرا را می توان چنین تحریر و تعریف کرد که عدو، سبب خیر شد در هندسه مشیت الهی تا دفاع مقدس ما داری عمق استراتژیک تا دل دشمن شود. خوانش آنچه در اردوگاه ها اتفاق افتاد ما را به درک این حقیقت می رساند که در دایره قسمت، ذیل جهان بینی العبد یدبر و الخالق یقدر، تدبیر دشمنان در برابر تقدیر الهی چنان رنگ باخت که خود عراقی ها معترف
تکریم خانواده، پیشانی نوشت یک روز تقویم است که باید به عنوان سرمشق، مشق هر روزه از روی آن نوشت برای تعظیم قوی ترین نهاد اجتماعی. نهادی که چون قوام یابد، جامعه را و جهان را به استواری در صراط مستقیم می رساند. جان مایه نهادی چنین، صداقت است و زبان و نگاه شستن از دروغ . یعنی نه کلمات را به گناه دروغ گرد هم بنشانیم و نه حتی به کنایه و پرش پلک چشمی آدرس دروغ دهیم چه وقتی در آموزه های دینی، «دروغ » را خط قرمزی می دانند و به صدای بلند اعلام می کنند که هرگز و هر
تکریم خانواده را به‌عنوان یک نهاد راهبردی، برای رسیدن به جامعه سالم و پویا باید در نظر داشته باشیم، زیرا در نگاه جبهه‌ای، خانواده یک سنگر کلیدی است؛ سنگری که می‌تواند خاکریزهای آسیب‌دیده را ترمیم و خط را برابر دشمن حفظ کند. این سنگر می‌تواند از دل شکست پیروزی بیافریند. می‌تواند از پس زلزله هشت‌ریشتری هم دوباره قد علم کند و علم حق‌خواهی برافرازد. از این روست که بیگانگان برای فتح خاکریزها، مدام این سنگر را بمباران می‌کنند.
اوایل می‌گفتند: کرونا یک بیماری دموکرات است. فقیر و غنی نمی‌شناسد. همه را یقه می‌گیرد و به زمین گرم می‌زند اما توجه نداشتند که این زمین گرم، برای برخورداران، نرم است اما برای نابرخورداران سخت‌تر از سنگ که چون اولی را بیندازد بر بستری از پر قو فرود خواهد آمد و دیگری بر پلاسی به ضخامت سنگلاخ. برخوردار را بهترین امکانات معالجه فراهم خواهد شد و نابرخوردار را فشار مشکلات از فشار قبر هم افزون خواهد شد. نه، دموکرات نیست این بیماری.
آدم ها در یاد ها می مانند حتی اگر عالم هم نباشند و قدرت توانگری نداشته باشند همین که خوب باشند برای باشندگی در ضمیر و ذهن مردمان کافی است. می مانند به نام نیکی که از آنان باقی است. مانا می شوند به جاودانگی نیکی. درست آدرس می دهد سعدی ماندگاری را که از بی مرگی مدمان نام می گوبد و این درس را هم تکرار می کند که؛ مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند. درست است این گزاره که اگر نامی هم از "نانکویان" ببرند به لعن و نفرین پیوست خواهد خورد.
تامین اجتماعی و اجحاف در حق اصحاب مشاغل سخت و زیان آور؛ کار در مشاغل سخت و زیان آور، مشقت‌های خاص خود را دارد که تا گرفتار آن نشویم، درکش نخواهیم کرد. بی درد، فریاد نمی‌زنند اینان. سنگی به پایشان خورده، سوهانی، آج‌های بلندش را در اعصابشان تراشیده، هراسی همنفس شان شده، استرسی مو‌های نریخته شان را سفید کرده. شمار نفس هاشان از استاندارد پایین‌تر شده، و. هزار درد و بلا کشیده و چشیده اند این جماعت شاغل در "مشاغلِ سخت و زیان آور".
«همین قدر بدان که این ن به‌جز من و تو محرمی ندارند.» این جمله‌ای است که می‌گویند امام‌حسین(ع) به حضرت سجاد(ع) فرمود. این هم جواب همه پرسش‌هایی بود که علی‌بن‌حسین(ع) از پدر می‌پرسید درباره خویشان و یاران. اهل روضه از این فراز برای بیان غربت و تنهایی امام استفاده می‌کنند. این ماجرا یک روی دیگر هم دارد که کمتر بدان پرداخته شده است و می‌توان آن را چنین بازخواند که سیدالشهدا می‌خواهد جغرافیای ادامه نهضت و سرداران لشکر امام سجاد(ع) را تبیین و معرفی کند، نهضتی
اخلاق یعنی این. توجه به حق‌الناس یعنی این و کاش رسم‌الخط خطبا و اهل قلم شود این مرامی که آقای امام جمعه از خود به جا گذاشت. ماجرا اگرچه چند روز پیش اتفاق افتاد اما ارزش نوخوانی را دارد و حتی بسان «الدرس حرف و التکرار الف» می‌توان به آن نگاه کرد. خبر این است: امام جمعه شهرستان ملارد که در خطبه نماز جمعه فرزند وزیر بهداشت و درمان را به پیمانکاری بیمارستان و حیف و میل پول آن متهم کرده بود، بابت این اتهام نادرست عذرخواهی کرد.
خدا رحمت کند جاودانیاد دکتر علی شریعتی را. او در ترسیم قیام عاشورا به درستی و ظرافت از دو روی سکه رایج حقیقت گفت. از خون و پیام. روایت خون را در عاشورا خواندیم و حقیقت پیام را در نهضت رسانه ای پساعاشورا، ذیل راهبرد امامت حضرت سجاد می خوانیم که عاشورا را از حصر یک قطعه جغرافیا و یک بازه زمانی، خارج کرده و به رغم تلاش یزیدیان، جهانگیر می کند. با تبیین این نهضت است که کربلا، تکلیف همه زمین ها و عاشورا تعریف همه روز ها می شود و انسان معرفت آموز خود را بسان
بزرگان را قامت چنان رشید است و سایه چنان گسترده که هرکس می‌تواند از ظن خود به‌یاری برخیزد و از نگاه خویش به قرائتشان بپردازد. همین هم باعث می‌شود شهروند عادی و حتی عامی‌ای چون من هم قلم بردارد و به‌شهادت بنویسد؛ مهربان بود و بزرگ، لذا دیگران را هم عزیز می‌داشت و به‌کرامت می نگریست. اصلا اخلاق کریمانه یعنی دیگران را به بزرگی‌دیدن و خواندن و البته بستر را برای توسعه و تعالی‌شان هم فراهم‌کردن. این‌ها از سجایای اخلاقی مرحوم حضرت آیت‌ا.
کم گرفتار شرایط دشوار نشده بودیم در ایام جنگ اما عملیات قادر۲ در شمار سخت‌ترین تجربه‌هایی بود که برایمان خلق می‌شد. این‌ها را هادی نعمتی، فرمانده گردان الحدید لشکر۲۱امام رضا(ع) می‌گفت، در جلسه‌ای که به یاد شهدای این عملیات برپا بود. او گفت: به دشواری خود را به منطقه کوهستانی رساندیم، آن هم درحالی‌که از یالی به دره‌ای و باز به یالی می‌رفتیم. دشوارتر، درگیر شدیم. کلی شهید دادیم. شرایط هر لحظه سخت‌تر می‌شد.
مهربان بود و بزرگ، لذا دیگران را هم عزیز می داشت و به کرامت می نگریست. اصلا اخلاق کریمانه یعنی دیگران را به بزرگی دیدن و خواندن و البته بستر را برای توسعه و تعالی شان هم فراهم کردن. این ها از سجایای اخلاقی مرحوم حضرت آیت الله صانعی(ره) بود. این را هم می شود تراث ماندگار حوزه اجتهادی امام خمینی(ره) دانست که انسان را بزرگ می داشت و مشی او در رفتار شاگردانش هم چنین ترجمه ای نیکو داشت. من – البته- در سطحی نبودم که پای درس "آقا شیخ یوسف" بنشینم- عنوانی که امام
برخی افراد که دم از اخلاق می‌زنند، زلزله در همه پنج حرفی می‌افتد که "اخلاق" را تحریر می‌کنند. زلزله‌ای بزرگتر از آنچه در بم اتفاق افتاد! "ارگِ باورِ مردم" کنگره در کنگره فرو می‌ریزد وقتی "مقاطعه‌کارانِ مباهته‌پندار" از اخلاق دم می‌زنند. یادشان می‌رود انگار که نامشان را هزار بار باید در سیاهه‌ای نوشت که از "قاتلانِ اخلاق" شکل می‌گیرد. اخلاق را از این زبان‌ها و قلم‌ها نباید شنید و خواند که نقض غرض را معنایی نو می‌شود.
«حواسم به پرسش پسرم نبود. وقتی پرسید هزینه دکتر رفتن من چقدر می‌شود، گفتم خیلی بیشتر از هزینه ویزیت و دارو. چیزی نگفت بعد این پرسش و پاسخ تا به خانه رسیدیم.» این را پدری می‌گفت که کلماتش خیس می‌خورد در اشکی که از چشمش می‌آمد و ادامه داد: به خانه که رسیدیم، میهمان داشتیم و میان میهمانان حرف حقوق پیش آمد و به کاهش حقوق رسید و اینکه فلان مبلغ کم شده است. اواخر شب که میهمانان رفتند، پسرم گفت: نمی‌خواهد دکتر برویم! پرسیدم: چرا؟ اشک بود که کلمات پسرم را می‌شست
افراد را نه از آنچه دیگران در باره آنان می گویند که از آنچه آنان در باره سایرین می گویند، بهتر می شود شناخت. دیگران شاید در تعریف فرد اشتباه کنند اما خود او چون دهان باز کند، حقیقتِ وجودی خود را، صریح و بی پیرایه و عریان، به تماشا خواهد گذاشت. این می تواند فرصتی باشد برای شناخت افراد. آن هم به مصداق همان ضرب المثل قدیمیِ "از کوزه همان برون تراود که در اوست". این شناخت در جای خود یک نعمت است و به جامعه کمک می کند تا از کوزه ای که زهر در خویش دارد، توقع شهد
وحشی ها فقط دندان در جسم دیگران فرو نمی کنند. به گمانم برای سنجش درجه توحش شان باید آثار دندان هاشان را روی روح مردمان هم در نظر داشت. این که به باور قریب به یک چهارم مردم جهان توهین کنی، خودش یک توحش روانی سخت است. کسانی که چنین می کنند، بدون شک، توحش در نهاد جانشان موج می زند. حالا نمی توانند پنجه بر گلوی مردم کشند، به روح شان می کشند. جسم شان را نمی توانند زخم زنند، قلم را دشنه می کنند و در پهلوی ایمانشان می نشانند.
حدیث، در حصر زمین و زمان نمی‌ماند. به‌کهنگی، فرسوده نمی‌شود. بسان نسخه‌ای متروک، بلااثر نمی‌گردد. حدیث، همیشه حدیث است؛ تازه، فراگیر،کارا، انسان‌پرور و جامعه‌ساز. سرمشقی است که هرچه بیشتر به تکرار درآید، زیبایی‌اش افزاتر می‌شود. نمونه کاملش همین کلام به‌روزشده امام‌رضا(ع) است که می‌فرمایند: «المُسلِمُ الَّذی یَسلَمُ المُسلِمونَ مِن لِسانِهِ و یَدِهُ و لَیسَ مِنّا مَن لَم یَأمَن جارُهُ بَوائِقَهُ»؛ به این معنا که مسلمان کسى است که مردم از دست و زبان او
کم آورده ایم، باور کنید که هم کم آورده ایم و هم عقب مانده ایم بس که زیاد تولید می شود خبر های بد و جلوتر می آیند خالقان خبر های بد. حروف، مثل آج های سوهان در جان کشیده می شود وقتی به جبر حوادث کنار هم قرار می گیرند برای نوشتن خبر های اخلاق سوز.روح و روان اگر استخوان می داشت، صدای شکستنش به آسمان می رسید از شنیدن و خواندن این خبرها. آرامش ستیز شده اند خبر های بدی که مثل قطار شترهای مست، بر روانِ مردم پا می‌کوبند.
می گفت و به خود می بالید که خوب جوابش را دادم” هرچه گفت، ده تا جواب دادم. از خودش راضی بود برای این نوع رفتار! می گفت: حقش بود. تا او باشد که با من، دهن به دهن نشود! گفتم: انگار خیلی از خود راضی هستی؟ گفت: چرا نباشم. او را سر جایش نشاندم. هرچه بد گفت، ده برابر جواب دادم، راضی نباشم؟ گفتم: پس با حساب خودت، ده برابر او بدی کردی. یعنی بدی را ده برابر بزرگتر کردی. یعنی به توسعه بدی در رفتار خودت و جامعه کمک کردی.
مادرِ شهید، در جایگاه مادری، به تعداد باورمندان راه شهید، فرزند دارد. حتی بیشتر؛ به تعداد همه آدم ها. اصلا مادر شهید، مادر همه است. در این که ما چه اندازه شان فرزندی داریم، اما و اگر است و نیاز به سنجش عیار دارد. اگر چه روز "مادر و همسر شهدا" ست اما می خواهم ضمن تعظیم به ساحت امنِ این عزیزان، سوی دیگر یک روایت را باز بخوانم. شهیدانی که از دیار های دور آمدند و "مادر شان" بر سر مزار شان نیست اما بانوانِ گرانقدر این دیار به "مادری" برای آنان برخاسته اند و
یک‌دفعه قد می‌کشیدند، نور می‌یافتند، بزرگ می‌شدند. چنان نورانی و رشید و بزرگ که ملتی را ملجأ و چراغ و سایه و از همه مهم‌تر، مادر می‌شدند؛ مادر برای همه. درست همان زمانی که عنوان «مادر شهید» می‌یافتند، به شأنی چنین بار می‌یافتند و شناسه معرفت می‌شدند. این شکوه، از اعجاز شهادت است که بسان رشحه‌ای از «کن‌فی» باید خواند. انگار خداوند به مادران شهدا، به یک‌باره شرح صدری دریایی، می‌دهد و سلسله‌جبال صبر را در وجودشان به قرار می‌آورد و عظمتی چنان می‌بخشدشان که
مادر بود. مادرِ همان پسری که از زیر قرآن رد کرد و به بدرقه‌اش، کاسه‌ای آب فرستاد اما وقتی به استقبال همان پسرش آمد که افق بر زمین و عمود برآسمان در شکوه شهادت به جاودانگی رسیده بود یک‌باره شد "مادرِ یک ملت". مادری با بی‌شمار پسران و دخترانی که بر جغرافیای معرفتی شهادت، زیست می‌کنند. چادر این مادر دیگر به اندازه "رواندازِ" یک فرزند نیست بلکه "کساء" بزرگی است که برای همه فرزندان، جا دارد. آنان شان مادری دارند برای همه ما اما این که ما چقدر شکوه فرزندی‌شان را
فقیر شده‌ایم، نه‌فقط به‌دلیل کوچک‌تر شدن روزبه‌روز سفره‌هامان که دردی ملموس است. مهم‌تر از آن فقری است که در حوزه اخلاق دارد روزبه‌روز، «خود»مان را برش می‌زند و کوچک‌تر می‌کند. کسانی که به‌تکلیف، باید جلوی این فقر را بگیرند، خودشان این روند را شتابان‌تر طی می‌کنند. برخی‌ها پشت تریبون می‌ایستند، بر منبر می‌نشینند، قلم به دست می‌گیرند و گیریم که این همه، جایگاه وعظ است و باید سخن به خیرخواهی بر زبان آورد اما چون «غیرمتعظ» شده‌ایم، کلاممان هم از خیرخواهی و
امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز واجب است، این فقط فرموده حضرت رهبری نیست که پیشتر از حضرت امام هم قریب به همین مظمون را به یاد داریم و دیگر فقها نیز نگاهی چنین دارند. در فهرست نورانی فروع دین نیز این دو فریضه در کنار نماز و روزه تشریع شده است. این را کودکانِ خانواده مومن هم از همان روز های نخستینِ آموختن، به زبان می آورند و می دانند که پس از اصولِ دین، اصولِ پنج گانه دین، نوبت به فروع دین می رسد که نماز و روزه و خمس و زکات و حج و جهاد و امر به معروف و
نقد، مولفه‌ای است شکل‌گرفته از دانش، آگاهی، اقتدار، انصاف و عدالت‌خواهی. ارجمند است نزد ارباب خرد و راهگشاست برای همه. بیش و پیش از همه، نقدشونده است که دستار نسیه از سر باز می‌کند و به سرمایه‌ای نقد، می‌رسد. جامعه هم از نقد بهره می‌برد به اندازه مردمانی که به قاعده‌مندی رفتار مدیریتی می‌رسند. هر دو منفعت را باید قدر دانست اما هرگز نباید اجازه داد کوته‌اندیشان پرادعا، بدگویی را جای نقد، بنشانند و به جامعه قالب کنند.
آدم های بزرگ، نگاه های کمال یافته هم دارند. افق نگاه شان با برخی از ما صد فرسنگ فاصله دارد. آنچه را برخی بد می شمارند، آنان خوب می بینند. این را چند روز پیش خواندم که" روزی، یکی از قهرمانان مشهور گلف جهان، وقتی در یک مسابقه پیروز شد، زنی به سویش دوید و گفت: بچه ام مریض است، به من کمک کن و گرنه خواهد مُرد. او بلافاصله همه ی پولی را که برنده شده بود به آن زن داد. هفته بعد، یکی از مقامات ورزش گلف با او تماس گرفت و گفت: خبر بدی برایت دارم.
این روزها، مردمان روستاهای استان به برداشت محصول زرشک مشغولند. زرشک نام یک سرده از تیره زرشکیان است. این سرده دارای گونه‌های متعددی از گیاهان برگ‌ریز است. زرشک‌ها درختچه‌هایی عموماً دارای خار به طول ۱ تا ۵ متر هستند و در مناطق معتدل و نیمه‌گرمسیری، یافت می شود. "وی کی پدیا" با تعریفی چنین از این محصول یک گزاره خبری هم بیان می کند؛ کشور ایران بزرگ‌ترین تولیدکننده زرشک در دنیا است که در این میان استان خراسان جنوبی با در اختیار داشتن نزدیک به ۹۷ درصد از اراضی
چنان به برخی مسائل گرفتار شده ایم که کمتر یادمان می ماند، سرفرازی وطن، رهین جانبازی چه مردان بزرگی است. مردانی که از خود گذشتند تا خلق خدا که شناسنامه ایرانی دارند به عزت در برابر دنیا سر بلند کنند. مردانی که شکست را شکست دادند تا پیروزی به نام ایران ثبت تاریخ شود. محمد جواد تندگویان یکی از این مردانِ مرد بود که در اسارت جان داد تا کسی نتواند اسارت ایران را در ذهن خود تصور کند. زیر شکنجه به شهادت رسید تا شهر استقلال، روزی کام ایرانیان باشد.
با تخفیفِ چنین بی‌مهارِ ارزش پول ملی، یک ملت تحقیر می‌شود. همه‌مان تحقیر می‌شویم. این حرف که به میان آمد، دوستی در صحبت نشست که در دولتِ ، دلار از 3500 رسید به 24 هزار تومان تا تحویل رئیسی شد. گفتم ما آن زمان هم قلم به فریاد داشتیم مثل امروز اما توجه داشته باش که یک دفعه تارهای ریسمان یکی، یکی پاره می‌شوند. سخت است اما توان نگهداشت بار را دارد ولی یک بار هم در یک تکان شدید، ریسمان کمر بُر می‌شود و همه بار زمین می‌ریزد.
رمضان الکریم به آخر آمد و اولین ماه بهار نیز هم. اما ما باید از هر پایان، راهی به سوی آغاز بسازیم. تحول خواهی که رسم ایمانی است چنین اقتضا می‌کند. به گمانِ من، دعای "حول حالنا الی احسن الحال" فقط خاصِ لحظه تحویل سال نیست بلکه "رمزواژه"‌ای است برای هر آغاز. به این نکته ظریف، و مضمون دعا توجه کنیم آن را در اندازه سندِ تحول خواهی انسان، مهم و راهبردی خواهیم یافت. تکلیفی خواهیم دید برای خود که "حرکت" را به عنوان پیش‌نیاز پیشرفت بپذیریم.
رسانه به مثابه چشم است. چشم هم شایسته، کشیدن سرمه است نه میلِ داغِ توقیف و فیلتر. نه کاری که کاروان قلم و کلمات روشنی آفرین از حرکت بیفتد. مگر آقای رئیسی در دومین سالگرد ریاست جمهوری خویش بر این مهم تاکید نکردند که از هیچ رسانه‌ای شکایت نکرده‌اند؟ چرا برخی کارگزاران دولت کاری می‌کنند که طعنه به نگاه و سخنِ رئیس جمهورِ "صادق‌الوعد" به حساب آید؟ مثل بنده خداهایی که از نبود آب پشت سد کجکی گفتند در تایید اقدام طالبان.
نسل کشیِ آشکار است آنچه در غزه اتفاق می افتد. مرگ است که بر مزرعه زندگی، داس به ساقه های جوان می کشد. هلوکاست در تکراری فاجعه بارتر، بی گناهان را آتش سوز می کند. دنیا اما دچار بیماری استاندارد دوگانه شده است. بیماری ای هولناک تر از کرونا. اگر در کرونا جانی به خطر می افتاد، امروز خطر طوفان شده در جهان آدمی، زندگی را آوار می کند. قدرت های غربی، غروب انسانیت را نمایندگی می کنند. برای جانیان هورا می کشند و زخم جان باختگان را به تهمت تروریسم، نمک سود می کنند.
در سال‌های دور در روستای ما قلدری بود بی‌منطق. خود را به دیوانگی می‌زد و مردم را با سنگ و چوب و هرچه به دستش می‌رسید. هر کار می‌کرد می‌گفتند دیوانه است و همین، همه حساب مردم را به هم زده بود اما یک بار که گذرش به پست خویشاوند قدرتمند ما رسید و جواب ‌های را با هوی بلند گرفت و چوب را بلند نکرده، به دست او «سنگ کوب» شد، حساب کار دستش آمد که دنیا بی‌حساب و کتاب نیست. البته باز هم دفتر حساب افراد ضعیف را پاره می‌کرد و کتکِ‌شان می‌زد اما در کوچه‌ای که خویشاوند
ما را خداوند کریم به میلادِ مسعود حضرت حجت(عج) کرامت بخشیده است؛‌ بقیة اللَّهِ خَیرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ‌؛ آنچه خداوند برای شما باقی گذارده‌، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید ! ‌ تعریف ایمان را هم پیش‌تر‌ها خوانده و شنیده‌ایم که فقط به دل پاک و نیت خالص نیست. این گامِ اول را باید به گام دوم و بیان صریح و با صدای بلند، پیوند داد تا برای گامِ سوم که برونداد و ظهورات فراوان در رفتار و کردار دارد آماده شد.

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

همه چی موجوده در آرزوی پروانه شدن روابط عمومی پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان پیش دبستان ودبستان غیردولتی گلهای بهشت دهه فجر روزهای سربلندی ونشاط ایران اسلامی مبارک ثانیه ها ممبرپلاس|افزایش اعضای واقعی کانال تلگرام خرید کتاب زبان با تخفیف و ارسال رایگان اخبار فوری رازوجرگلان