روز نوشت پنجاه و یکم ⛱????

امروز روز خیلی خوبی بود

البته الان هم خوشحالم و هم ناراحت

راضیه دانشگاه تهران قبول شد و ح هم همون دانشگاهی که دوست داشت اما

میدونم نگران شهریه و هزینه هاست و ناراحته بابت این موضوع

کاش میتونستم کمکش کنم اما قبول نمیکنه و خوشش نمیاد حرفی

از کمک کردن بهش بزنم

ولی من نگرانشم

به خاطر مریضیش داره روزای سختی رو میگذرونه و

نمیتونه بیرون از خونه کار کنه

کار از راه دور هم سراغ ندارم که بخوام بهش پیشنهاد بدم انجام بده

تا حداقل درآمدی داشته باشه و انقدر فکرش مشغول نباشه

این روزا که مریضیش وخیم تر شده احساس میکنم به خاطر همین فکر و خیال

زیادیه و از ته دلم غمگینم

هرشب دعا میکنم که یه کاری بتونه پیدا کنه که از نظر جسمی توان انجام دادنش رو

داشته باشه تا بتونه هزینه ی داروها و دانشگاهش رو پرداخت کنه و فکرش ارومتر

بشه و بتونه یکمی به خودش برسه

خدایا به حق همین شب های عزیز دستش رو بگیر و حالش رو خوب کن و درهای

رحمتت رو به روش باز کن

خودت بهتر از من میشناسیش و میدونی ادم بی ریا و پاکیه و چقدد مراعات حال 

خونوادش رو میکنه توی این شرایط اقتصادی بد و داره همه ی این فشارها رو

میریزه توی خودش

کمکش کن یه کاری پیدا کنه که بتونه توی خونه انجام بده مثل همون موقع ها که

کارای حسابداری اون آموزشگاه رو انجام میداد یا هرچیز دیگه ای

فقط یه چیزی که بتونه هزینه ی داروها و دانشگاهش رو جور کنه و انقد استرس

نداشته باشه از اینکه چطوری باید از پس خودش بربیاد

الهی آمین

 

بتونه ,انجام ,هزینه ,باشه ,بتونه هزینه منبع