در سال‌های دور در روستای ما قلدری بود بی‌منطق. خود را به دیوانگی می‌زد و مردم را با سنگ و چوب و هرچه به دستش می‌رسید. هر کار می‌کرد می‌گفتند دیوانه است و همین، همه حساب مردم را به هم زده بود اما یک بار که گذرش به پست خویشاوند قدرتمند ما رسید و جواب ‌های را با هوی بلند گرفت و چوب را بلند نکرده، به دست او «سنگ کوب» شد، حساب کار دستش آمد که دنیا بی‌حساب و کتاب نیست. البته باز هم دفتر حساب افراد ضعیف را پاره می‌کرد و کتکِ‌شان می‌زد اما در کوچه‌ای که خویشاوند حساب منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

صنایع دستی link2film پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان iran-songs abirPubli خیابون تبریز تایپ بهترین سایت روستاي نسن نور خرید اینترنتی